loading...
خدای عشق
☂קэנмลи☂ بازدید : 94 جمعه 04 اردیبهشت 1394 نظرات (3)

داستان رمانتیک عاشقانه دخترک،داستان عاشقانه


اخرین شب سال بود، برف سنگینی همه جا را احاطه کرده بود و هوای بیرون بشدت سرد بود. در سرما و تاریکی شب یک دختر مسکین و تهی دست قدم می زد. او نه کلاهی برسر داشت و نه کفشی بر پا، هنگامیکه از خانه امد بیرون کفش پوشیده بود اما انگار که ان کفشها خیلی بزرگ بودند، انها متعلق به مادرش بود، اما با این حال او همچنان با ان کفشهای بزرگ در خیابان می دوید، کفشها خیلی سنگین شده بودند، هنگامی که می دوید از پاییش بیرون امدند. یکی از بچه ها لنگه کفشی پیدا کرد.
کفش را برداشت و فرار کرد، دخترک نتوانست لنگه کفشش را پیدا کند، این بود که دخترک با پاهای کوچک و برهنه اش به راه افتاد.

☂קэנмลи☂ بازدید : 65 جمعه 04 اردیبهشت 1394 نظرات (1)

 

گـــــاهـــــی وقـــــتــــا مــــجـــــبـــــوری احـــــمــــق باشـــی !

                              روی کاغذ مـــــــیــــــــــنــــــــویــــــســـــــــــم

                                                  دســـــتــــــهـــــــای تـــــــــــــــــو . . .

                                                         و روی آن دســــت مــــــــــیــــــــــــــکـــــــشـــــــــــم . . . ! ! !

☂קэנмลи☂ بازدید : 77 جمعه 04 اردیبهشت 1394 نظرات (2)

http://jokland.ir/upload/2sms/picture/posts/gh-12.jpg

مـ ـا نـسـلـی هـسـتـیـم

کـه مـهـم تـریـن حـرفـای خـود را نـگـفـتـیـم و نـوشـتـیـم

واقعی بودیم ، باورمان نکردند

مجازی شدیم ، فیلترمان کردند ،

و چه دنیای ساخته اند برای ما ، نسل سوخته...!

☂קэנмลи☂ بازدید : 70 یکشنبه 23 فروردین 1394 نظرات (9)

uo

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ

بـه کــلاغ میــ ــگویــد:

هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن

فقـــط تنهــام نــذار!!

☂קэנмลи☂ بازدید : 63 یکشنبه 23 فروردین 1394 نظرات (7)
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...
 
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه
 
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
 
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه
 
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ...
 
زمــآنـے ڪه دلت گرفت 
 
چگونه و با چه رویـےسر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :
 
خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم !!!
 
 پس چه شد ...
 
 
1399197839545323.jpg
☂קэנмลи☂ بازدید : 74 یکشنبه 23 فروردین 1394 نظرات (4)

پاییز برگشته

حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود

آن قدر ها مهربان هست

به خاطر یکی هم از سفر باز گردد...

☂קэנмลи☂ بازدید : 61 چهارشنبه 19 فروردین 1394 نظرات (6)

تو نگران نشو...!!!!
امشب همه چيز رو به راه است
همه چيز ........ باورت مي شود ؟
ديگه ياد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو "
...تو نگرانم نشو!
...همه چيز را ياد گرفته ام
راه رفتن در اين دنيا را هم بدون تو ياد گرفته ام
ياد گرفته ام که چگونه بي صدا بگريم!
ياد گرفته ام که هق هق گريه هايم را با بالشم ..بي صدا کنم!
ياد گرفته ام چگونه با تو باشم بي آنکه تو باشي
ياد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به ياد تو
ياد گرفته ام که چگونه نبودنت را با روياي با تو بودن
و جاي خالي ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم
ياد گرفته ام که بي تو بخندم!
ياد گرفته ام بي تو گريه کنم...و بدون شانه هايت
ياد گرفته ام ...که ديگر عاشق نشوم به غیر تو
ياد گرفته ام که ديگر دل به کسي نبندم!
و مهمتر از همه ياد گرفتم که با يادت زنده باشم و زندگي کنم
اما هنوز يک چيز هست ...که ياد نگر فته ام
که چگونه.....! براي هميشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم!
و نمي خواهم که هيچ وقت ياد بگيرم...
تو نگرانم نشو!!!
"فراموش کردنت" را هيچ وقت ياد نخواهم گرفت.

 

کاور های عاشقانه و زیبا برای فیسبوک,کاور فیسبوک

☂קэנмลи☂ بازدید : 71 دوشنبه 17 فروردین 1394 نظرات (6)

دختر و پسر که زمانی همدیگرو با تمام وجود دوست داشتن بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه تاکسی شدن

و آروم کنار هم نشستن . . .


دختر میخواست چیزی رو به پسر بگه ولی روش نمیشد !

پسر هم کاغذی رو آماده کرده بود که چیزی رو که نمیتونست به دختر بگه توش نوشته بود ؛ پسر وقتی دید داره

به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد ، دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفشو به پسر گفت که

شاید بعد از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اونو نبینه . . .

دختر قبل از این که نامه ی پسرو بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده ، دیگه عشقش رو نسبت به اون

از دست داده و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه . . .

پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود با ناراحتی از ماشین پیاده شد که در

همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مرد . . .

دختر که با تمام وجود در حال گریه بود یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود ، وقتی کاغذ رو باز کرد پسر

نوشته بود : “ اگه یه روز ترکم کنی میمیرم . . . ” 

☂קэנмลи☂ بازدید : 59 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (2)

ایـن روزهــا....
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهـــایم...

☂קэנмลи☂ بازدید : 79 یکشنبه 16 فروردین 1394 نظرات (1)

ترشحات خوبی هایت
به سنگین ترین نقطه قلبم رسیده است
سبک تر شده ام حالا،مثل پروانه
استشهاد سلولهای بدنم گواهی میدهد
به بیکران شدن روحم در انزوای جسمت
من در ترانه های تو غرق شده ام
جنگ دست و پایم بی فایده است
وقتی روحم را از چنگم در اورده ای
من با تو زنده ام یا مرده ؟

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
سلام اسم من پژمانه کلا از همه چی خوشم میاد مخصوصا رفتن بیرون با دوستام این وبم واس بیکاری خودم زدم منتظر نظرات گرمتون هستم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 126
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 700
  • بازدید سال : 1,944
  • بازدید کلی : 27,761